درس بعد

بحث ضدّ

درس قبل

بحث ضدّ

درس بعد

درس قبل

موضوع: ضدّ تا آخر واجب تخییری


تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۷/۱۹


شماره جلسه : ۲۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • سه دلیل امام به این که قدرت از شرایط تکلیف نیست و اشکال به ایشان

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه درس گذشته:                                         
عرض كرديم كه امام(رضوان الله تعالي عليه)، ايشان هم قائلند به اينكه قدرت از شرائط تكليف نيست، بلكه در مقام امتثال، اگر كسي عاجز باشد از امتثال و عمل، اين عجز مانعيت دارد، و به عبارت دیگر، قائلند به اينكه همان طور كه احكام مشترك هست بين العالم و الجاهل، احكام شامل عالم و جاهل بالفعل هر دو مي شود، اين احكام هم شامل قادر مي شود و هم شامل عاجز مي شود. تكليف روي نظر ايشان بالفعل متوجه او هست. در دائره تكليف قرار دارد. لكن حالا كه در مقام امتثال عاجز است، اين عجز به عنوان عذر براي او تلقي مي شود. مجموعا براي اين مدعا سه مطلب را فرمودند:

مطلب اول:
ما وقتي به ظاهر ادله مراجعه مي كنيم، مي بينيم قيدی به عنوان قيد قدرت در كار نيست. وقتي مولا مي فرمايد، ﺃَﻗِﻴﻤُﻮﺍ ﺍﻟﺼﱠﱠﻠﺎﺓَ، يا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ، و سائر تكاليفي كه در شريعت وارد شده است، اين مقيد به اين قيد استطاعت و قدرت نيست. اين كشف از اين مي كند كه چنين چيزي دخالت در اين تكليف ندارد.

 در اين مطلب، آنچه به عنوان مناقشه به ذهن مي رسد؛

 اولا: قدرت از قيود عقليه لبّيه است، يعني تمام اين تكاليف مقيد است يه اين قيد عقلا. اگر كساني مثل مشهور، قائل شد به اينكه قدرت از شرائط عقليه است، اين قيد مي شود يك قيد لبي و عقلي، و نياز ديگر نبوده است كه بيان شود. در موردی كه قيد لبا و عقلا ثابت است، اين نياز به بيان ندارد، مگر اينكه اثبات كنيم كه عقل چنين حكمي ندارد آن وقت راه تقييد به اين قيد بسته مي شود. و الا اگر ما به طور كلي قبول كنيم، كه عقل تكليف به عاجز را قبيح مي داند، و اين قيد مي شود يك قيد لبي و يك قيد عقلي.

ثانيا: مي شود به ايشان عرض كرد، كه اين آيه شريفه، لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها اين ظهور روشن دارد، در اينكه آنچه كه از وسع انسان خارج است، از دائره تكليف خارج است، لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها، خداوند نفس را تكليف نمي كند، مگر به آن مقدار كه در وسع نفس است يعني آن مقدار كه در وسع آن نفس است يعني آن مقدار كه مقدرو براي انسان و نفس است مفهومش اين است كه آن مقدار كه خارج از دائره تكليف است، آن مقدار در دائره تكليف هم قرار نمي گيرد. و اين لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا... اين يك قرينه اي است براي تمام تكاليف، كه وجود دارد يعني تمام تكاليف كه در شريعت وجود دارد، اين آيه قيد مي زند تمام اين تكاليف را، ولذا اين خودش عنوان بيان و عنوان قرينه را دارد.

 الا ان يقال: كه اين لا يكلف الله را ما توجيه بكنيم، لا يُكَلِّفُ اللَّهُ، يعني لا يكلف في مقام امتثال، خوب دقت كنيد، آن بيان كه قبلا ما در جواب ايشان گفتيم، خود لا يكلف خود مرحله حدوث تكليف قرار بدهيم، يعني خداوند تكليف را ايجاد و احداث نمي كند مگر به مقدار وسع مكلف.

 مگر اينكه امام اين طور بفرمايد كه ما آيه را يك جور ديگر معنا كنيم و آن اين است كه در موردی كه تكليف وارد شده است از عبد آن مقدار توقع مي رود، كه نتيجتا اين مي شود، لا يُكَلِّفُ اللَّهُ يعني لا يتوقع خداوند انتظار و توقع ندارد از مكلف، در مقام امتثال مگر آن مقداري كه قدرت دارد، به بيان ديگر: بگوئيم كه لا يُكَلِّفُ اللَّهُ به اين معنا است كه در آن مورد كه تكليف ثابت است، مثلا در باب نماز تكليف مسلم ثابت است، بگوئيم كه شارع مي فرمايد در مقام امتثال به آن مقدار كه شما قدرت داريد، امتثال كنيد، اين احتمال در آيه شريفه داده مي شود، اما بر خلاف ظاهر، لا يكلف يعني توجه نمي دهد تكليف را، تكليف را متوجه انسان نمي كند، مگر اينكه در موارد كه انسان قدرت دارد.

مطلب دوم:

كه امام فرموده است، اين است كه ما شاهد مان بر اينكه قدرت از قيود تكليف نيست، اين است كه درموردی كه ما شك در قدرت داريم مي گوئيم، كه بايد اصالت الاطلاق جاري شود، در حاليكه اگر قدرت شرط براي تكليف باشد، در شك در خود تكليف اصالت البرائه جاري مي شود.

 شك در قيود هم بايد اصالت البرائه جاري شود. در حالي كه ما مي بينيم كه مشهور آمده اند، اصاله الاحتياط را جاري كرده اند، الان يك تكليف برعهده ما است، ما نميدانيم كه قدرت بر انجامش داريم يا قدرت بر انجامش نداريم، احتياط را جاري مي كند، مي گويد احتياط اقتضا مي كند اتيان تكليف را، لذا ايشان مي فرمايد، كه كشف از اين مي كنيم، كه قدرت قيد براي خود تكليف نمي تواند باشد، اين فرمايش قابل مناقشه است، ما در قيود تكليف دو نوع قيد داريم، يك قيد مربوط به جعل تكليف داريم، يك قيدي است كه مربوط به امتثال تكليف است، در اين صورت كه قيد مربوط به مقام امتثال است، در آنجا اصالت البرائه جاري نمي شود.

به عبارة دیگر آنچه كه به عنوان محل جريان اصاله البرائه است، جائي است كه ما در اصل حدوث يك تكليفي يا در اصل اينكه اين تكليف مشروط به اين قيد است، يا مشروط به اين قيد نيست، شك داشته باشيم. شما شك مي كنيد، كه نماز مقيد به سوره است ياخير؟ مشهور مي آيند اصالت البرائت را جاري مي كند،اگر يك قيد براي شما مشكوك بود، به اين عنوان بود كه نمي دانيد كه اين تكليف مقيد به اين قيد است يا مقيد به اين قيد نيست، آيا در مر حله حدوث مثل نماز مقيد است وجوب نماز به اين سوره يا نيست، اصاله البرائه جاري مي شود، اما اگر يك قيد مر بو ط به حدوث تكليف نيست و لو قيد تكليف است، اما مربوط به مقام امتثال تكليف است، از قيود تكليف مربوط به مقام امتثال تكليف است، در اين صورت اصاله الاحتياط جاري مي شود، با اين بيان و با اين جواب، جواب از مطلب سوم ايشان هم روشن مي شود.

 مطلب سوم امام:
در مطلب سوم امام فرمودند كه اگر قدرت را قيد تكليف بدانيم، اينجا ديگر هر كس بتواند خودش را عاجز بكند، يك بحث مهم در فقه  در كتاب صيام و كتاب حج مطرح مي شود، و آن اينكه تعجيز نفس جايز است يا جايز نيست؟ مثلا انسان يك غذايی بخورد كه نتواند روزه بگيرد. اصلا آيا اين جايز است يا جايز نيست؟ مشهور قائلند كه اين كار جايز نيست. امام فرموده اند: كه اگر ما قدرت را از شرائط تكليف دانستيم، بايد جايز باشد. ما مي توانيم يك كاري بكنيم كه همان طور كه سائر قيود تكليف را مي توانيم نگذاريم محقق بشود، اين قيد را مي شود نگذاريم محقق بشود. پس معلوم مي شود كه قدرت شرط براي تكليف نيست، شرط براي امتثال است، همان جواب در اينجا داده مي شود.

جواب: قيود تكليف دو نوع است. يك قيد تكليف مربوط به حدوث تكليف است. يك قيد مربوط به امتثال تكليف است. آن قيود كه مربوط به مقام امتثال است، انسان نمي تواند خودش را نسبت به آن تعجيز كند، مگر اينكه در يك مورد خاص كه دليل بر آن داريم، مثلا نسبت به حج علماء فتوا داده اند مي تواند نسبت به استطاعت كاري بكند.

 استطاعت ماليش را از بين ببرد،چه را مي خواهيم نتيجه بگيريم؟ اگر از مشهور سئوال كنيم، شما مي گوئيد كه قدرت شرط عقلي است براي تكليف، ومي گوئيد، تكليف عاجز قبيح است،عاجز از امتثال را مي گوئيد، يااينكه عاجز در حين تكليف رامي گوئيد؟ شما نگاه كنيد، كه مرحوم آخوند در كتاب كفايه، وقتي مي فرمايد، قدرت شرط براي تكليف است، مي گويد قدرت في ظرف الامتثال را قائل هستيم.


فرق قول امام و خوئي و مشهور:
 اينجا را  دقت كنيد، كه فرق قول مشهور با قول مرحوم آقاي خوئي و مرحوم امام چه شد؟ اين دوبزرگوار در زمان امتثال هم اگر شما قدرت نداريد، تكليف متوجه شما هست، اما عدم قدرت براي شما عذر محسوب مي شود، در بين فقهاء و مشهور هيج كس نمي آيد بگويد كه در حين تكليف مكلف بايد قادر باشد، قدرت را احدي شرط براي تكليف در حين تكليف قرار نداده است، مشهور هم كه مي گويند كه قدرت شرط براي تكليف است، مي گويد قيد للتكليف اما في ظرف الامتثال، يعني در ظرف امتثال اگر قدرت داشتيد تكليف است و الا تكليف نيست. اما امام مي فرمايد، كه در ظرف امتثال، تكليف است، اما عدم القدره، عنوان عذر را براي شما دارد، شما اگر قدرت نداشتيد نمي توان گفت اينجا تكليف براي شما فعليت ندارد بلكه تكليف فعليت دارد. اين يك نكته.

يك جواب دومي هم باز از آن مطلب دوم من عرض مي كنم، منتهي مجالي نبود براي اين كه اين را دنبال كنيم. امام استناد فرمودند كه در موارد شك در قدرت، مشهور مي آيند اصاله الاحتياط را جاري مي كنند، به ايشان عرض مي شود كه در موارد شك در قدرت يعني چه؟

 اين شبهه، يك شبهه مصداقي است، يا يك شبهه حكمي است؟ وقتي ما مراجعه كنيم، ظاهر اين است كه شبهه، شبهه مصداقي و شبهه موضوعيه است. يعني من الان نسبت به يك تكليفي شك دارم، قدرت بر اتيانش دارم، فرض كنيد در يك جا يك منكري واقع مي شود، من شك دارم كه آيا قدرت دارم بر نهي از  منكر يا نه؟ اينجا نمي توانم بگويم كه به مجرد اين كه من شك كردم، نهي از منكر بر من واجب نيست.

 مشهور مي گويند، بايد احتياط كنيد، و نهي از منكر را انجام بدهيد، آيا اين شبهه چه شبهه اي است؟ شبهه موضوعيه و مصداقيه است؟ من شك دارم اما زيد شك ندارد، يا يقين دارد به اين كه قدرت دارد، يا يقين دارد به اين كه قدرت ندارد. در حالي كه آنچه محل جريان برائت هست، در شبهات حكميه است، در شبهه حكميه، اگر من شك كنم آيا سوره واجب است يا نيست، در شبهه حكميه آنجا ديگر محل جريان اصالت البرائه است.

 لذا اين مطلب دومي كه امام فرمودند، وخيلي هم روي اين مطلب دوم تكيه فرمودند، كه مشهور مي آيند در شك در قدرت، اصاله الاحتياط را جاري مي كنند، بايد ملتزم شوند به اين كه قدرت شرط براي تكليف نيست. نمي توانند قائل شوند به اين كه قدرت شرط براي تكليف است. بايد بگويند قدرت مربوط به مقام امتثال است پس اين هم جواب دوم ازآن مطلب دوم.

فتحصل: هم فرمايش مرحوم آقاي خوئي مورد چهار مناقشه قرار گرفت، و هم فرمايشات امام(رضوان الله تعالي عليه) اين اشكالات به ذهن مي رسد.

و در نتيجه نظريه مشهور تثبيت مي شود، مشهور كه مي گويند، كه قدرت شرط براي تكليف است، مطلب مسلمي است، دليلش هم حكم عقل به قبح تكليف عاجز است، هيچ كسي نمي آيد بگويد، قدرت در حين تكليف معتبر است، مرحوم آخوند در كفايه چند جا تصريح كرده، اين كه مي گوئيم قدرت لازم است في ظرف امتثال است، در ظرف امتثال عقل مي گويد اگر مكلف عاجز است تكليف به او قبيح  است، و اصلا تكليف شامل چنين شخصي نمي شود.

دو مطلب تتمه دارد، بالاخره ايا جامع بين غير مقدور و مقدور, مقدور است يا نه؟ اين يك مطلب. يك مطلب اين است كه قدرت سه قسم است يك قدرت عقلي داريم، يك قدرت شرعي داريم، يك قدرتي كه مرحوم نائيني آمده ادعا كرده، ومي خواهيم فرق بين اين سه تا قدرت را بيان كنيم. 


برچسب ها :

مبحث ضد شرطیت قدرت شرایط تکلیف قیود تکلیف عجز اختیاری تعجيز نفس قبح تكليف عاجز اقسام قدرت

نظری ثبت نشده است .