براي رفع وسواس چکار کنم؟
۰۹ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۸
جواني 22 ساله هستم و چند سالي است كه به بيماري وسواس دچار شدهام. وسواس من موروثي است وپدرم هم قبلا وسواسي بوده و در اعضاي خانواديمان نيز گهگاهي حالتهاي وسواسي ديده مي شود. وسواس من طوري است که سوال هاي زيادي در مورد طهارت و نجاست برايم ايجاد مي شود و اين خيلي اذيتم مي کند. زندگي من مختل شده و حتي کارهاي عادي روزمره را هم نمي توانم انجام دهم. چندين جلسه پيش روانشناس رفتهام اما نتيجه نگرفتهام. کلي قرص و دارو زير نظر روانپزشک مصرف کرده ام اما باز هم نتيجهاي نداده است. کتابهاي زيادي در مورد وسواس مطالعه کرده ام، از جمله كتاب «راهكار هاي عملي درمان وسواس»(آية الله مظاهري)، واقعا سر در گم هستم، نمي دانم بايد چكار كنم. همه مي گويند كه بايد بي اعتنايي كني ولي نمي توانم. خيلي مي ترسم که اگر بي اعتنايي كنم گناهي مرتكب شده باشم و بايد در آن دنيا جواب پس دهم . لطفا مرا راهنمايي كنيد.
کلمات کلیدی :
۴,۸۵۶
نماز خواندن بیماران کلستومی
۰۸ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۳
همسر بنده بيمار کلستومي(به صورت موقت) هستند. ايشان مردي 30 ساله ميباشند. در کلستومي، روده بيمار توسط جراحي بر روي شکم قرار ميگيرد، و عمل دفع مدفوع از روي شکم توسط کيسهاي متصل انجام ميشود. اين کيسه توسط پايهاي ثابت به شکم متصل است(کيسه قابل تعويض است). تکليف وضو، نماز و زيارت رفتن ايشان چيست؟ قابل ذکر است که کيسه اصلاً به بيرون نشتي ندارد.
کلمات کلیدی :
۴,۸۱۵
لباس شهرت و استثناهای آن
۳۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۰۷
1- تعريف لباس شهرت چيست؟ 2- چه مواردي از حکم لباس شهرت استثنا ميشود؟ آيا لباس عفاف همانند پوشيه يا چادر و يا لباس روحانيت و يا صنوف و... از حکم لباس شهرت خارج است يا به واسطه تشخيص موضوع از حکم خارج ميشود؟ 3- (اگر به واسطه تشخيص موضوع خارج ميشود) تشخيص اين موضوع با مرجع است يا مقلد؟ و آيا مرجع مرحوم در اين مورد تشخيص موضوع، فتوا دارند؟ که در اينصورت درخواست راهنمايي دارم.
کلمات کلیدی :
۴,۷۸۱
علت حکم به قتل مرتد در اسلام
۱۵ فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۵۱
سؤال اول: بنده مقاله حضرتعالي را در خصوص مسأله ارتداد و حکمي که پدر بزرگوارتان حضرت آيت الله العظمي فاضل لنکراني در مورد آن نويسنده داده بود، همچنين بيانيه خوشحالي شما از به قتل رسيدن آن مرتد پس از صدور آن حکم را مطالعه کردم. سؤال بنده در خصوص مباحث فقهي موضوع نيست، بلکه ناظر به ارتباط صدور حکم از طرف يک مرجع تقليد (حضرت آيت الله فاضل لنکراني) و اجراي آن توسط يک شخص و وقوع يک قتل است. (هرچند به اعتقاد معتقدين به آن مرجع، مقتول نفس محترمه نبوده و مهدور الدم بوده است و حتي با عنايت به حکم صادره، واجب القتل). در حقوق جزا (و با لحاظ اصولي چون اصل قانوني بودن جرم و مجازات و صلاحيت سرزميني و ساير مباحث حقوق بين الملل)؛ صدور حکم از سوي مراجع ديني، دليلي براي مشروعيت قانوني(نه شرعي) قتل نبوده و رافع مسئوليت کيفري مباشر، مسبب و معاون قتل نميباشد. حضرتعالي بهتر از بنده ميدانيد حتي در ايران اسلامي ما، اگر کسي ديگري را بدليل مهدور الدم بودن بقتل برساند اما نتواند در دادگاه صالحه و در مقام اثبات، آنرا اثبات نمايد(گرچه در عالم ثبوت بواقع، مقتول مهدوربوده باشد)، حکم قصاص قاتل صادر ميشود(تبصره 2 ماده 295قانون مجازات اسلامي). اين معنا در حقوق بين کشورها با شدت بيشتري اعمال ميشود و صدور حکم از جانب مراجع شرعي گرچه رافع مسئوليت شرعي قاتل در برابر ذات باري است، اما قادر به دفع مسئوليت در برابر مرجع قضايي کشورها نيست. با توجه به بيانيه جنابعالي، صدور حکم، همچنين وجود ارتباط ميان قتل و حکم صادره از طرف جنابعالي مورد تاييد قرار گرفته است و اگر اثبات رابطه سببيت ميان آنها مشکل باشد، حداقل رابطه تحريک و ترغيب وجود داشته است و اگر جايزه را هم مد نظر قرار دهيم، تطميع به ارتکاب جرم هم قابل بررسي است. با اين مقدمه سؤال اصليام را با فرض اينکه والد مکرمتان زنده باشد، طرح ميکنم: اگر فردا روزي، جنابعالي بعنوان خلف صالح پدر با کيفر خواستي مواجه گرديد که (با ضم حکم پدر مبني بر قتل نويسنده آذربايجاني و بيانيه خوشحالي شما و اعتراف قاتل مبني بر اينکه بدليل وجود آن حکم دست به قتل زده) مرجع تقليد ما را بدليل معاونت در قتل نويسنده آذربايجاني به دادگاه فرا خواندهاند چه ميکنيد؟ آيا ارتباط ميان آن حکم و قتل را انکار مينماييد؟ آيا معاونت در قتل را ميپذيريد؟ سؤال دوم: بنده بعنوان يک آشناي به حقوق که در مباحث فقهي صلاحيت علمي مداخله و اظهار نظر در مورد صحت نظرات متفاوت را ندارد (زيرا هر کدام از بزرگواران خود را محق دانسته و ديگري را تخطئه علمي ميکنند و البته بر مقلدين آنان است که به نظر مرجع خود عمل کنند تا در برابر خداوند بريء الذمه باشند)، فقط بعنوان ناظر، شاهد آثار اجتماعي مباحث هستم و سؤال دومم هم ناظر به همين آثاراجتماعي است، زيرا هر مقلدي دليل صحت عمل خود را به حکم مرجع خود مستند ميدارد و شما بهتر از بنده ميدانيد که هر مرجع بزرگواري به صحت فتوا و حکم خود اعتقاد يقيني قلبي دارد و ميان خود و خدا داراي حجت است. حال اگر در ايران، مسلماني ايراني يا خارجي، يک مسلمان ايراني ديگر را به استناد حکم مرجع تقليد خود به قتل رساند(مثلاً مستند به فتوای يکي از علماي اهل سنت) آيا به نظر شما استناد قاتل به فتوا و حکم مرجع تقليد خود، رافع مسئوليت حقوقي اوست؟ آيا مرجع قضايي حق رسيدگي به قتل را دارد؟ در صورت قبول صلاحيت دادگاه براي رسيدگي، آيا دادگاه حق دارد مرجع تقليد صادره کننده حکم قتل را براي پاسخگويي به دادگاه فرا خواند؟ [اين پاسخ که مرجع تقليد او اشتباه کرده و يا اساساً مرجع نبوده و حق صدور حکم نداشته، خارج از موضوع است، زيرا قاتل، صاحب حکم را مرجع ميداند و عموم مقلدين در حدّي نيستند که با فهم بحثهاي تخصصي شما بزرگواران به قضاوت برسند او مرجعش را برگزيده و در اين بزنگاه هم که محل اختلاف صلاحيت علمي مرجع تقليد اوست نيز با اعتماد عمل ميکنند، که نتيجه همان قبلي است.] سؤال سوم: آيا به نظر شما ارتداد از حقوق الهي است؟ آيا شما هم همانند برخي از مراجع، صدور حکم غيابي در حق الله را جايز نميدانيد؟ آيا صدور حکم وجوب قتل نويسنده آذربايجاني، غيابي بوده و يا پس از شنيدن دفاعيات نويسنده صورت گرفته است؟
کلمات کلیدی :
۴,۷۷۷
نماز دانشجو در شهر دیگر
۱۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۳۴
بنده اهل اصفهانم. قبلا وقتي از يزدانشهر(که يک شهرک است در نجف آباد) به اصفهان ميرفتيم، نمازهايمان را شکسته ميخوانديم و بنده هم طبق قبل در ماه رمضان روزهي خود را در مسافرتي که داشتم شکستم. اما یک روحاني ميگفت که ديگر استان اصفهان و خميني شهر يکي شدهاند و ملاک ابتداي شهر آنجا محسوب ميشود و شما روزههايت را افطار عمدی کردهاي و بايد کفاره و قضاي آن را بگيري. تکليف من چيست؟ من نميدانستم که ديگر ملاک ابتداي اصفهان عوض شده است. هر چند اگر نقطه به نقطه از منزل ما تا مقصد بخواهيم مسافت تعيين کنيم بيش از شايد 60 کيلومتر رفت و برگشت باشد، اما بين شهرهاي آن تا اصفهان تمام بلوار است و باغ و شهرهاي کوچک که به هم وصلند. وظیفه من چیست؟
کلمات کلیدی :
۴,۷۵۵
منظور از «انذار» و «يادآوري» در سوره يس
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۱۳
با توجه به آيه 11 سوره يس: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ»؛ 1- آيا اين آيه انذار را فقط محدود به کسي که اهل يادآوري و ترس از خدا در پنهان و خلوت باشد، ميکند؟ 2- در اين صورت، يعني کسي را که اهل اين دو مورد نباشد، نبايد انذار کرد؟ 3- منظور از يادآوري چيست؟ چه چيزي را بايد ياد آورد؟
کلمات کلیدی :
۴,۸۹۹